مهرداد نعیمی
حتما شما هم قصه اون دو جوان باهوشِ آلمانی رو شنیدید که در دوران جنگ جهانی، خدمتِ سربازی رو پیچونده بودن و توی زیرزمین یه خونه کاهگلی روستایی مخفی شده بودن و در تلاش برای ساخت یک ماشین زمان بودن. از اون طرف ماموران دولتی دنبالشون بودن تا پیداشون کنن و ببرنشون جنگ!
مدتها گذشت و اینقدر از خونه خارج نشده بودن که رو به مرگ بودن اما بالاخره افتاد اون اتفاقی که نباید میافتاد. نه... نگرفتنشون، ماشین زمان واقعا درست شد. پس موقع انتخاب زمان رسید. و از اونجا که عدهای میگفتن این جنگ ممکنه حداقل 50 سال طول بکشه، تصمیم گرفتن حدود 70 سال برن جلو... خوبیِ ماشینِ اونها این بود که اجازه میداد حتی مکان رو هم انتخاب کنی و چه انتخابی بهتر از یک کشورِ بیطرف در هر دو جنگِ جهانی؟ پس ایران رو انتخاب کردن. پیش از ورود به ماشین، یهعالمه از وسایل و لباسهاشون رو هم خونی کردن تا مامورها تصور کنن اونها کُشته شدن! که اگه این کارو نمیکردن هم خود به خود بعد از غیب شدنشون مامورها همین فکر رو میکردن. بههرحال شوخی نبود که... 60 ، 70 میلیون آدم مُرده بود. مُردن دو آدم جدید چه اهمیتی داشت؟ توی اون دوره شما نیم ساعت دیر میرسیدی خونه، شوهرت تصور میکرد کشته شدی و به فکر تجدید فراش میافتاد! (تقریبا عین همین حالا)
خلاصه ماشینِ زمان هم نامردی نکرد و اونارو وسط میدون فردوسی پیاده کرد.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
این عکس دقیقا شرح ماست...
سوختن در میان این همه آب
دود شدن آرزوها
https://t.me/Donyayetelegrami
کوتاهی صداوسیما در پوشش اخبار آتش سوزی نفتکش ایرانی و تمدید مشروط برجام توسط ترامپ»، سوژه طنز روزنامه شهروند امروز